نجف
آهسته قدم به حرم مولا علی (ع) میذاری... انگار بعد مدت ها دوری، پا گذاشتی خونه ی خودت، تو آغوش امن پدر...
انقدر غرق آرامشی که اصلا گذر زمانو حس نمی کنی. اصلا انگار دنیا وایساده و یه دستی تو رو تو آغوشش گرفته و نمیذاره هیچ گزندی بهت برسه.
نگاه به ضریح میندازی ، شکوه و عظمت و جلالش مال پدر همه ی اماماس. بزرگیشو با تموم وجود حس میکنی. اصلا نمیدونی چی بخوای چی دعا کنی چی بخونی. حتی اگر اشکی هم ریخته میشه از آرامشه. بابا اصلا خودِ بهشته. کعبه با اون همه عظمتش این آرامشو نداشت. انقدر تو آرامش فرو میری که حتی صدای زائرای دیگه رو هم نمیشنوی. مثل خواب شیرین یه نوزاد.
انگار که چرخ زمون تو بهترین جا وایساده...
به ادامه ی مطلب مراجعه کنید
ادامه مطلب...
با خدا راز و نیاز میکنم
آخر سر، یک سجاده خیس به جا می ماند و یک دل خالی از درد و دلتنگی....
خدایا
برای آنكه نزد تو آیم در جستجوی شفیعی بودم، واسطه ای می جستم تا مرا به حضورت بپذیری، میانجی طلب می كردم تا مرا از درت نرانی.
و خدایا، مهربان تر از تو نیافتم.
...
********
کوله بارت بر بند
شاید این چند سحر فرصت آخر باشد
که به مقصد برسیم
بشناسیم خدا و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم...
میشود آسان رفت
میشود کاری کرد
که رضا باشد او....
سلام. شهادت امام خوبمون؛ موسی الکاظم رو به همه تسلیت میگم.
شهادت پدر ولی نعمتون امام رضا (ع) است.
این روزا ، نه کلا تو همه ی روزا امام زمانمون از همه غریب تره. نمیدونم من که ادعای شیعه بودن دارم کلی باعث شکستن قلب آقا شدم. اصلا انگار یادمون رفته آقا شما هم هستی. یادمون رفته دعای شماست که ما رو نگه داشته وگرنه تو عذاب گناهامون غرق شده بودیم. دعا کن برام آقاجون، دعا کن نهایتش تا ماه رمضون آدم بشم. انگار هرچی میگذره بیشتر تو غفلت خودم فرو میرم. سفر مکه و کربلا و سوریه و البته از همه واجبتر مشهد، از خدا بخواه قسمتمون کنه، نذار عطر مدینه از یادم بره. صفای کعبه از دلم بره. اون غربت سامرا و شکوه کاظمین. کاش الان تو روز شهادت آقا تو کاظمین بودیم. تو حرمش دورضریح 2 امام طواف میکردیم و میگفتیم آقا جون ، ما رو فدای یوسفتون کنید. دعا کنید هنگام ظهور منکر ولایت عزیز زهرا (س) نشیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
دل سروده ی من
تقدیم به عشق جاودان
من و تو
من و دل تنگی و غصه
من و خوشبختیِ خفته
منو شب ها زنده داری
من و دائم بی قراری
من و هردَم به دویدن
ولی هرگز نرسیدن
تو حوشیِ بی نهایت
نداری به غم تو عادت
تو چشای پر خمارت
میشه رفت رسید به غایت
تو بهونه واسه هستی
تو میْ ای برای مستی
تویی اون نوای سازم
تا ابد بهت می نازم
تویی رونق غزلهام
در پسِ پرده ی اوهام
تو یه حس پرغروری
واسه شبهام تو یه نوری
تویی امّید واسه ی قلب شکسته
که شده از غم دوریِّ تو خسته
تو بهونه واسه موندن
تو یه حسی واسه خوندن
واسه تا ابد رهایی
غم عشق تو سرودن
من همیشه یادت هستم
نگو این عهدو شکستم
تو همه هستی که هستم
تو خوبی که پات نشستم
آوای خسته (هانیه)
ميميرم برات...
نمي دونستي ميميرم بي تو، بدون چشات
رفتي از برم...
نمي دونستي كه دلم بسته به ساز صدات
آرزومه كه مي دونستي كه من ميميرم برات
ميميرم برات...
عاشقم هنوز...
نمي خواستي كه بموني و بسوزي به ساز دلم
گفتي من ميرم...
تو مي خواستي بري تا فرداها، گل خوشگلم
برو كه راهي نيست تا فرداها، عزيز دلم
عزيز دلم...
سفرت بخير...
اگه ميري از اينجا تك و تنها تا يه شهر دور
برو كه رفتن، بدون ما مي رسه به يه دنيا نور
سفرت بخير...
برو گر شكستي زمن، مي توني دوباره بساز
از دلي شكسته ، نااميد و خسته ، تو باز برو
تو بازم برو...
نمي خوام بياي
نمي خوام ميون تاريكي من، تو حروم بشي
نمي خوام ازت
نمي خوام مثل يه شمع بسوزي برام، تو تموم بشي
برو تا بزرگي،
مي خوام كه فقط آرزوم بشي
آرزوم بشي...
نمي خوام بياي، نمي خوام ميون تاريكي من، تو حروم بشي
نمي خوام ازت، نمي خوام مثل يه شمع بسوزي برام، تو تموم بشي
برو تا بزرگي، مي خوام كه فقط آرزوم بشي
آرزوم بشي...
توی شهری که تو نیستی
همه جا رو غم گرفته
هر کجا هستی صدام کن
عزیزم دلم گرفته
ادامه مطلب...
السلام علیک یا غریب الغربا.
سلام.
این آهنگ وبلاگو که گذاشتم از امین رستمیه . روز 8/8/88 , 8 تا خواننده 8 تا آلبوم منتشر کردند که تو همشو ن یه قطعه برای امام هشتم (رضا ع) خوندن, اینهم یکی از هموناست.
تقدیم به امام خوبم که دلم خیلی براش تنگ شده, خیلی وقته نطلبیده برم پابوسش. هفته ی پیش یه عالمه از حرف دلم با امامم نوشتم اما این لوکس بلاگ یهو هنگ کرد و همش پرید
8/8/88 برام روز موعود عشق بود
اما هنوز قسمت نشده برای تشکر هم که شده به پابوسش بریم.
هرچند آغاز سال 88 برام اصلا خوش نبود اما ازنیمه ی دوم سال به بعد, همه ی اتفاقات غیر منتظره بود....
آقا دلمون خیلی براتون تنگ شده, بسه انتظار, بسه دوری, نخواه که بیشتر از این ازت جدا باشیم. تمام امیدمون هرسال به این بود که یه روزی از سال بیایم حرمت, اما این سری خیلی طولانی شد, عادت کرده بودیم هرسال بیایم کنارضریحت آروم بگیریم... بسه بی قراری...
ای پادشه خوبان
داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد
وقت است که باز آیی
مشتاقی و مهجوری
دور از تو چنانم کرد
تقدیم به عشق قشنگم...
تمنا
مست از باده ی چشمان توام ای یار،نگاهی
بر منِ افتاده ز پا کن به مروت، گاهی
شده ام آواره و سر به کوهساران داده ام
عاشق روی توام و جز کوی توام نیست پناهی
عمر من ، هر چه داشتم در طلبِ عشقِ تو دادم
دل و دین بردی به یغما، تو دگر زمن چه خواهی
از غمِ غربتِ دستای تو با قلبِ شکسته
ناله ها گلایه ها ، دارم به درگاهِ الهی
دلِ من غرقِ تمنای وصال است ای جان!
تو به خون می کشی دریای دلم از چه گناهی!
غربت و غصه و غم بس، تو بیا خاطرِ هانی
توی کوچه های بی چراغ شب بزن یه راهی
آوای خسته (هانیه)